معنی نوغان دار
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) کرم ابریشم. یا اداره نوغان. اداره ای که امور مربوط به تربیت کرم ابریشم و پیله را بعهده دارد.
لغت نامه دهخدا
نوغان. [ن َ / نُو] (اِ) بزر. تخم نوغان. (یادداشت مؤلف). || پیله. (یادداشت مؤلف). || قسمی پیشتاب. (یادداشت مؤلف).قسمی اسلحه ٔ کمری. رجوع به پیشتاب و پیستوله شود.
نوغان داری
نوغان داری. [ن َ / نُو] (حامص مرکب) پرورش کرم ابریشم. (یادداشت مؤلف).
نوغان پایین
نوغان پایین. [ن َ ن ِ] (اِخ) دهی است از دهستان کرچمبو از بخش داران شهرستان فریدن، در جلگه ٔ سردسیری واقع شده و 312 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه، محصولش غلات و حبوبات و سیب زمینی، شغل مردمش زراعت و گله داری و جاجیم بافی و قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
نوغان بالا
نوغان بالا. [ن َ ن ِ] (اِخ) دهی است از دهستان کرچمبو از بخش داران شهرستان فریدن، در 29 هزارگزی شمال غربی داران بر سر راه ازنا به اصفهان در منطقه ٔ کوهستانی سردسیری واقع است و 154 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه و چشمه، محصولش غلات و حبوبات و سیب زمینی، شغل مردمش زراعت و گله داری و جاجیم بافی و قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
دار
دار. (ع اِ) به معنی خانه باشد. (برهان). ج، دور. دیار. ادور. ادوره. دوران. دیران. (المنجد):
دار غم است و خانه ٔ پرمحنت
محنت ببارد از در و دیوارش.
ناصرخسرو.
این جهان گذرنده دار خلود نیست. (تاریخ بیهقی). || دیوان. اداره: عبدالغفار بدار استیفا رود و... (تاریخ بیهقی). || به معنی جهان نیز بکار میرود چنانکه گوییم: دار دنیا، دار آخرت، دار فنا، دار بقا:
وقت آن است کزین دار فنا درگذریم
کاروان رفته و ما بر سر راه سفریم.
خاقانی.
دنیا پلی است رهگذر دار آخرت
اهل تمیز خانه نگیرند در پلی.
سعدی.
|| شهر. قبیله. (المنجد): مرت بها دار بنی فلان، خاندان فلان بر او گذشتند.
دار. (اِخ) نام شهری در هندوستان. (برهان).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
کرم ابریشم،
پیلۀ کرم ابریشم،
دار
خانه، سرا،
[مجاز] دنیا،
* دار عقبی: [قدیمی، مجاز] خانۀ آخرت، جهان دیگر،
* دار غرور: [قدیمی، مجاز]
سرای خودخواهی و خودبینی،
دنیا: دور باد از خجسته مجلس تو / نکبت دهر پیر و دار غرور (سوزنی: ۲۰۸)،
* دار فانی: [مجاز] دنیا،
* دار فنا: [قدیمی، مجاز] =دارالفنا: ای دوست به پرسیدن حافظ قدمی نِه / زآن پیش که گویند که از دار فنا رفت (حافظ: ۱۸۰)،
* دار قرار: [قدیمی، مجاز] =دارالقرار
* دار قُمامه: [قدیمی] =دارالقمامه
* دار مکافات:
جهان کیفرها،
[مجاز] دنیا،
معادل ابجد
1312